ورزشکارانی با داستان‌های شگفت‌انگیز

ورزشکاران با داستان‌های شگفت‌انگیز افرادی هستند که با تلاش و اراده قوی، بر چالش‌ها غلبه کرده و موفقیت‌های بزرگ کسب کرده‌اند، و نمونه‌ای الهام‌بخش برای دیگران هستند. در ادامه این نوشته با وب سایت دانستنی های ورزشی  همراه باشید.

اسطوره هایی با داستان‌های شگفت‌انگیز

دیه‌گو آرماندو مارادونا

در ۳۰ اکتبر ۱۹۶۰، دیه‌گو آرماندو مارادونا، ستاره بزرگ فوتبال جهان، متولد شد. او در دوران کودکی در خیابان‌های زادگاهش با توپ بازی می‌کرد تا بخشی از هزینه‌های خانواده فقیرش را تامین کند. در ۱۵ سالگی، درخشش او باعث شد تیم بوکاجونیورز خانه‌ای برای خانواده‌اش اجاره کند. مارادونا و دیگر ستاره‌های فوتبال مانند پله، مسی و رونالدو، داستان‌هایی مشابه از فقر و تلاش برای موفقیت دارند.

آلکس فرگوسن

مربی معروف فرگوسن معتقد است فقیر بودن انگیزه بیشتری برای تلاش می‌دهد و بسیاری از ستاره‌های جهان از خانواده‌های فقیر برخاسته‌اند تا زندگی بهتر بسازند، مانند بیرانوند، زاهدی و دیگران. به مناسبت سالروز تولد مارادونا، این مقاله نگاهی به داستان‌های فوق‌ستاره‌هایی دارد که فقر را کنار زدند.

رحیم استرلینگ

رحیم استرلینگ، ستاره انگلیسی جام‌جهانی ۲۰۲۲، در کودکی سختی‌های زیادی کشید. او وقتی هشت ساله بود، پدرش را از دست داد و در کینگستون جامائیکا زندگی می‌کرد. پس از آن، با مادرش به لندن رفت و در پنج سالگی، در کنار مادرش که در هتل‌ها دستشویی‌ها را تمیز می‌کرد، کمک می‌کرد تا زندگی‌شان بهتر شود.

والنسیا

والنسیا، مهاجم اکوادوری، قبل از رسیدن به موفقیت در فوتبال، در فقر بزرگ شد. در کودکی، پدرش توپ مناسبی برای او نداشت و او با تکه پارچه‌ای توپ درست می‌کرد. او حتی فروشنده دوره‌گرد شیر هم بود، اما فقر هرگز مانع شکوفایی استعدادش نشد و حالا با زدن اولین گل در جام جهانی، مسن‌ترین بازیکن اولین گل در تاریخ جام جهانی شد.

داستان های الهام بخش ورزشکاران 

وین رونی

وین رونی، ستاره بریتانیایی، در کودکی در خانواده‌ای فقیر بزرگ شد و آرزو داشت تافی توت‌فرنگی بخورد و لباس گرم در زمستان بپوشد، اما این آرزوها برای او محقق نشد. با این حال، او توانست به یکی از بزرگ‌ترین ستاره‌های فوتبال بریتانیا تبدیل شود و افتخارات زیادی کسب کند.

کیلیان امباپه

کیلیان امباپه، ستاره فرانسوی، در محله فقیرنشین بوندی پاریس بزرگ شد و هرگز تصور نمی‌کرد روزی بهترین گلزن جام‌جهانی شود. پدرش، ویلفرد، اهل کامرون و مادرش، فائزه، اهل الجزایر است. او در آغاز کار در موناکو، بیشتر اوقات گریه می‌کرد چون فرصت بازی پیدا نمی‌کرد، اما فقر و سختی‌ها او را قوی‌تر ساخت و اکنون یکی از بزرگ‌ترین ستاره‌های جهان است.

این داستان‌ها نشان می‌دهد که بسیاری از ستاره‌های فوتبال از سختی‌ها و فقر عبور کرده‌اند تا به موفقیت برسند.

نیمار

نیمار، یکی از بزرگ‌ترین استعدادهای تاریخ فوتبال، در خانواده‌ای فقیر بزرگ شد و خاطرات سختی از کودکی دارد. او درباره روزهای فقر خود می‌گوید که آرزو داشت بیسکویت و شیرینی بخورد، اما مادرش نمی‌توانست پول آن‌ها را تهیه کند. او در کودکی تصور می‌کرد روزی ثروتمند می‌شود و کارخانه بیسکویت می‌خرد، و حالا با قرارداد ۲۲۲ میلیون یورویی به پاری‌سن‌ژرمن، این آرزو برایش هنوز در ذهن نقش بسته است. زندگی لاکچری و بی‌توجهی به تمرینات، شاید نتیجه زندگی فقیرانه او باشد که باعث شد زندگی حرفه‌ای‌اش همیشه متعادل نباشد.

آلکسیس سانچز

آلکسیس سانچز، ستاره سابق بارسلونا و آرسنال، در محله‌های حومه‌نشین شیلی به دنیا آمد. پس از ترک پدرش، او با مادرش که نظافتچی مدرسه بود، زندگی می‌کرد. از هشت سالگی، برای کمک به مادرش کار می‌کرد و در خیابان، برای جلب توجه و جمع‌آوری پول، پشتک وارو می‌زد. داستان زندگی او نشان می‌دهد که چگونه سختی‌های کودکی و فقر، او را به ستاره‌ای بزرگ در فوتبال تبدیل کرد.

ورزشکارانی که بر سختی غلبه کردند

فرانک ریبری، یکی از بهترین بازیکنان فوتبال جهان، داستان زندگی پر از سختی‌هایی دارد. او در سنین کودکی، در پی یک سانحه رانندگی وحشتناک که در یک تاکسی رخ داد، صورتش بیش از ۱۰۰ بخیه خورد و زخمی شد. خانواده‌اش با مشکلات مالی زیادی روبه‌رو بودند و او مجبور بود در کنار حرفه فوتبالی، به عنوان کارگر ساختمانی کار کند تا امرار معاش کند. ریبری در سال گذشته از فوتبال خداحافظی کرد، اما خاطرات سخت کودکی‌اش همیشه در ذهنش باقی مانده است.

سادیو مانه، ستاره سنگالی، در یک روستای فقیر در سنگال به دنیا آمد و خانواده‌اش در فقر و محرومیت زندگی می‌کردند. او در سال ۲۰۲۰، در اوج پاندمی کرونا، بیش از ۳ میلیون دلار برای ساخت بیمارستانی مجهز در زادگاهش هزینه کرد و همچنین مدرسه‌ای برای روستا ساخت. خانواده‌اش خیلی فقیر بودند و او نمی‌توانست هزینه تحصیل خود را تامین کند. برای پیوستن به تیم محلی، از همه اهالی روستا کمک گرفت، اما داستان او تلخ است؛ چون پدرش قبل از مرگ، بیمار بود و روستای آن‌ها بیمارستان نداشت و مجبور شد او را به دهکده‌ای دیگر ببرد، اما نتوانست نجاتش دهد.

آنخل دی ماریا، ستاره آرژانتینی، در شهر مندوزا در خانواده‌ای فقیر بزرگ شد. او در دوران کودکی مجبور بود در معدن زغال محلی کار کند چون خانواده‌اش پول کافی نداشتند. آنخل حتی در آغاز حرفه فوتبال، کفش مناسب نداشت و این شرمساری بزرگی برای خانواده‌اش بود. او در تیم محلی توریتو بازی می‌کرد و پس از پیوستن به تیم بنفیکای پرتغال، از پدرش خواست دیگر کار نکند و پس از آن، خانه‌ای بزرگ برای خانواده‌اش خرید. این داستان نشان می‌دهد که چگونه سختی‌ها و فقر، او را به ستاره‌ای فوتبال تبدیل کرد.

زندگی ورزشکارانی که از فرش به عرش رسیدند

لیونل مسی، ستاره بزرگ فوتبال، داستانی پر از سختی‌های دوران کودکی دارد. او از ۶ سالگی فوتبال بازی می‌کرد، اما در نوجوانی پزشکان گفتند که به دلیل مشکل هورمون رشد، دیگر نمی‌تواند فوتبال را ادامه دهد. پدرش با مشکلات مالی روبه‌رو بود و توان تامین هزینه‌های درمان مسی را نداشت. تیم‌های آرژانتینی هم از ترس بیمار بودن او، حاضر نبوده‌اند با او قرارداد ببندند.

در نهایت، آکادمی بارسلونا او را پذیرفت و هزینه‌های درمانش را بر عهده گرفت. وفاداری مسی به این باشگاه نیز از همین داستان سرچشمه می‌گیرد. جرارد پیکه درباره روز نخست ورود مسی به آکادمی گفت: «او بسیار کوچک و کوتاه قد بود، به‌طوری‌که فکر می‌کردیم لال است. مربی به ما گفته بود مواظبش باشیم که له نشود، اما چگونه باید از او محافظت می‌کردیم وقتی‌که حتی نمی‌توانستیم با او صحبت کنیم؟»

ریوالدو، اسطوره برزیلی فوتبال، در کودکی سختی‌های زیادی کشید. صورت لاغر و تکیده‌اش، نشان از فقر و بدبختی دارد. او در خیابان‌ها با پای برهنه راه می‌رفت و امکان تحصیل نداشت. گرسنگی شدید او را دچار سوءتغذیه کرد و فک او تغییر شکل داد، چیزی که نشانگر سختی‌های زندگی‌اش در دوران کودکی است.

ماریو بالوتلی، بازیکن غنایی‌الاصل و عضو تیم ملی ایتالیا، در خانواده‌ای فقیر در پالرموی ایتالیا متولد شد. والدینش، مهاجران غنایی، او را در کودکی به خانواده‌ای ایتالیایی فروختند تا زمانی که بزرگ شد، نام خانوادگی آن خانواده یعنی «بالوتلی» را بر خود بگیرد. این تصمیم خانواده، نتیجه فقر شدید و ناتوانی در تامین نیازهای اولیه او بود.

ساموئل اتوئو، ستاره کامرونی، در کودکی فقر زیادی را تحمل کرد. پدرش کارگر ساده‌ای بود و حتی قادر نبود شکم خانواده را سیر کند. او روزگاری در رستوران کار می‌کرد و در خاطراتش می‌نویسد که به خاطر لکه‌های چربی روی بشقاب‌ها، آن‌قدر کتک خورد که چند هفته نتوانست راه برود. اما استعداد بی‌نظیرش در فوتبال، او را به ثروتی رساند که خانواده و اقوامش را از فقر نجات داد. امروز، اتوئو مدیر چندین مؤسسه خیریه در آفریقا است که به کودکان و نوجوانان فقیر خدمات ارائه می‌دهند و تلاش می‌کند زندگی‌های بسیاری را تغییر دهد.

رونالدو لوئیز نازاریو دلیما، که به عنوان رونالدوی برزیلی شناخته می‌شود، زندگی پرماجرایی و پر از سختی‌های زیادی را تجربه کرده است. او دو بار با تیم ملی برزیل قهرمان جهان شده و در باشگاه‌های بزرگ اروپایی مانند رئال مادرید، بارسلونا و اینترمیلان بازی کرده است. اما برخلاف موفقیت‌هایش، ریشه‌هایش در فقر قرار دارد. رونالدو در مصاحبه‌ای گفته است که در دوران کودکی و نوجوانی، حتی پول خرید بلیت اتوبوس نداشت و مجبور بود تمام مسیر بین خانه و محل تمرین را پیاده طی کند، چون توان خرید وسایل نقلیه را نداشت.

زندگی الهام بخش ستاره های ورزش

ورزشکاران عموماً برای دستیابی به موفقیت با موانع و چالش‌های متعددی روبه‌رو می‌شوند، مانند شکست در مسابقات، آسیب‌دیدگی و تمرین‌های طاقت‌فرسا. اما برخی از ورزشکاران، تجربیات متفاوت‌تری را در زندگی خود پشت سر گذاشته‌اند.

زندگی تعدادی از ورزشکاران می‌تواند منبع الهام برای دیگران باشد. تجربیات و چالش‌هایی که این افراد برای رسیدن به موفقیت با آن‌ها روبه‌رو شده‌اند، بسیار قابل توجه است. در اینجا به پنج ورزشکاری اشاره می‌شود که چالش‌های متفاوتی را پشت سر گذاشته‌اند.

۱- کایران بهان

در سن ۱۰ سالگی، پزشکان تومور سرطانی را از پای این ژیمناست خارج کردند. هرچند عمل جراحی با موفقیت انجام شد، اما کایران پس از آن دچار اختلال عصبی در ناحیه پا شد. او که عاشق ژیمناستیک بود و آرزو داشت قهرمان المپیک شود، با این وضعیت عملاً رسیدن به این هدف برایش غیرممکن شد.

او مسیر سختی را برای بهبود و بازسازی ادامه داد؛ ۱۵ ماه را بر روی ویلچر سپری کرد، اما در نهایت توانست بلند شود و دوباره به باشگاه بازگردد. چند ماه بعد، در اثر لیز خوردن از روی بارفیکس، دچار آسیب دیدگی سر شد و چندین بار بیهوش شد، که باعث شد یک سال از تمرینات فاصله بگیرد.

او با عصا به مدرسه رفت و سه سال طول کشید تا این آسیب‌ها را پشت سر بگذارد. قبل از مسابقات اروپایی، زانویش دچار آسیب شد، اما باز هم از تلاش دست نکشید. در نهایت، در سال ۲۰۱۱، در مسابقه‌های جام جهانی مقام آورد و سهمیه المپیک ۲۰۱۲ لندن را کسب کرد و در این بازی‌ها شرکت نمود.

۲- مایکل جردن

مایکل جردن، یکی از بهترین بسکتبالیست‌های تاریخ، موفقیت خود را مرهون شکست‌های متعدد خود می‌داند. او معتقد است که این شکست‌ها او را به تلاش بیشتر ترغیب کرده است. زمانی که جردن جوان بود، حتی استعداد عادی در بسکتبال در او دیده نمی‌شد و از تیم بسکتبال دبیرستان کنار گذاشته شد.

در کارنامه او ۳۰۰ شکست ثبت شده و ۲۶ بار نتوانست شوت تعیین‌کننده پیروزی تیمش را داخل سبد بیندازد. بسیاری افراد از شکست ناامید می‌شوند، اما جردن هرگز این‌طور نبود. او می‌گوید: «می‌دانم که ترس برای برخی افراد موانع است، اما برای من فقط یک توهم است. شکست همیشه من را در فرصت‌های بعدی سخت‌تر تلاش کردن ترغیب می‌کند.»

۳- بتانی همیلتون

بتانی همیلتون، متولد هاوایی، از سن هفت سالگی شروع به موج‌سواری کرد. در سال ۲۰۰۳، کوسه‌ای دست چپ او را گاز گرفت، اما پس از مدت کوتاهی و با تلاش و ریکاوری، او تصمیم گرفت که از این حادثه شکایت نکند و مسیر خود را ترک نکند. تنها پس از ۲۶ روز، دوباره به آب زد و موج‌سواری را آغاز کرد. او موفق شد قهرمان مسابقات NSSA موج‌سواری شود.

همیلتون بر موانع زیادی غلبه کرد تا بتواند با ناتوانی که پس از حادثه داشت، کنار بیاید و ادامه دهد. او معتقد است که این تجربه به او کمک کرد تا بر مشکلات پیش رو فائق آید. همچنین، موسسه خیریه‌ای تأسیس کرد که به دخترانی با ناتوانی‌ها الهام می‌بخشد. در سال ۲۰۱۱، فیلمی به نام «موج‌سوار تنها» درباره زندگی او ساخته شد.

۴- محمد علی

محمدعلی کلی، یکی از برترین بوکسورهای تاریخ، جوایزی مانند دستکش طلایی و مدال طلای المپیک ۱۹۶۰ را کسب کرد. او الهام‌بخش بسیاری در زمینه ورزش و زندگی بود و پس از کناره‌گیری از رینگ، زندگی خود را صرف امور خیریه کرد، به ویژه حمایت از افراد مبتلا به پارکینسون، چون خودش به این بیماری مبتلا بود.

محمد علی فردی ریسک‌پذیر بود؛ از سن ۱۲ سالگی، زمانی که دوچرخه‌اش را دزدیده بودند، تصمیم گرفت مبارزه کردن را یاد بگیرد تا مقابل دزدان قرار گیرد. او یکی از ورزشکاران بود که از شکست نمی‌ترسید و همواره حاضر به ریسک کردن بود، و به عنوان الگویی برای نسل‌های بعد در فصل‌های بعدی بوکس شناخته می‌شود.

۵- مایکل فلپس

مایکل فلپس، بزرگ‌ترین شناگر تاریخ، به هیچ‌کس تصور نمی‌کرد که بتواند در یک المپیک ۸ مدال طلا کسب کند، اما او این کار را انجام داد. او در مجموع ۱۹ مدال المپیک دارد که ۱۵ تای آن طلا است.

در کودکی، فلپس دچار بیش‌فعالی بود و برای مدت کوتاهی تحت درمان قرار گرفت. افراد مبتلا به بیش‌فعالی معمولاً مشکل در تمرکز دارند، اما فلپس در ورزش شنا که نیازمند تمرکز بالا است، به موفقیت رسید. او توانست انرژی زیاد ناشی از بیش‌فعالی‌اش را در جهت کنترل و هدایت آن برای پیشرفت در ورزش قرار دهد.

فلپس یکی از منظم‌ترین و سخت‌کوش‌ترین شناگران جهان است. او درباره خودش می‌گوید: «هیچ‌کس نمی‌تواند برای کارهای من محدودیت بگذارد. من هر کاری را که بخواهم، انجام می‌دهم. همیشه این‌طور بوده‌ام، اگر چیزی را بخواهم، می‌روم و آن را به دست می‌آورم.»

جان استفن آکواری و داستان شگفت انگیز او

در المپیک ۱۹۶۸ در مکزیکوسیتی، مسابقه ماراتن یکی از هیجان‌انگیز‌ترین رویدادها بود. در آخرین کیلومتر، دوندگان با نفس‌های تنگ و گام‌های بلند و منظم، در حالی که استقامت‌شان مثال‌زدنی بود، وارد استادیوم شدند. جمعیت شور و اشتیاق زیادی نشان می‌دادند و رقابت نزدیک بود؛ یکی از دونده‌ها کمی جلوتر بود و تلاش می‌کرد زودتر خط پایان را بپیماید. در نهایت، یکی از دوندگان نوار پایان را برید و استادیوم پر از تشویق شد، هر چند بعضی از ورزشکاران پس از عبور، روی زمین ولو شدند.

پس از اعلام نفرات برتر و زمان‌ها، تصور می‌شد آخرین دونده هم از راه رسیده است، اما ناگهان اعلام شد که هنوز یک نفر باقی مانده است. دوربین‌ها او را نشان دادند: جان استفن آکواری، دونده سیاه‌پوست اهل تانزانیا، که با پای بانداژ شده و لنگ‌لنگان می‌آمد. او حدود ۲۰ کیلومتر تا خط پایان داشت، اما وضعیت جسمانی‌اش نشان می‌داد که ممکن است از ادامه منصرف شود. با این حال، او چند لحظه مکث کرد و سپس با تلاش، به راه خود ادامه داد، و نشان داد که اراده‌ای قوی دارد.

در المپیک ۱۹۶۸ در مکزیکوسیتی، مسابقه ماراتن یکی از هیجان‌انگیزترین رویدادها بود. در آخرین کیلومتر، دوندگان با نفس‌های تنگ و گام‌های بلند و منظم، در حالی که استقامت‌شان مثال‌زدنی بود، وارد استادیوم شدند. جمعیت با شور و هیجان زیادی تماشا می‌کردند و رقابت نزدیک بود؛ یکی از دوندگان کمی جلوتر بود و تلاش می‌کرد زودتر خط پایان را بپیماید. در نهایت، یکی نوار پایان را برید و استادیوم پر از تشویق شد، هر چند برخی پس از عبور، روی زمین ولو شدند.

پس از اعلام برندگان، تصور می‌شد آخرین دونده هم به خط پایان رسیده است، اما ناگهان اعلام شد که هنوز یک نفر باقی مانده است. دوربین‌ها او را نشان دادند: جان استفن آکواری، دونده سیاه‌پوست اهل تانزانیا، که با پای بانداژ شده و لنگ‌لنگان می‌آمد. او حدود ۲۰ کیلومتر تا پایان راه داشت، اما وضعیت جسمانی‌اش نشان می‌داد که ممکن است از ادامه منصرف شود. با این حال، چند لحظه مکث کرد و سپس با تلاش، به مسیر ادامه داد.

چند نفر قصد داشتند او را از ادامه منصرف کنند، اما او با دست آنها را کنار زد و به راه خود ادامه داد. داوران طبق مقررات، نباید قبل از عبور نفر آخر، محل مسابقه را ترک می‌کردند، و جمعیت نیز همچنان منتظر بودند و استادیوم را ترک نکردند. جان با اراده‌ای استوار، لنگ‌لنگان و نفس‌زنان، چند کیلومتر دیگر راه را طی کرد، و هنوز چند کیلومتر تا خط پایان داشت.

هوای مکزیکوسیتی رو به تاریکی می‌رفت، اما او همچنان ادامه می‌داد. پس از مدت طولانی، آخرین شرکت‌کننده وارد استادیوم شد. جمعیت از جا برخاستند و شروع به تشویق کردند، و موجی از کف زدن سراسر استادیوم را فرا گرفت. حدود ۴۰ یا ۵۰ متر تا خط پایان باقی مانده بود. او نفس‌نفس‌زنان، خم شد و دستش را روی ساق‌هایش گذاشت، پلک‌هایش را فشرد و نفس گرفت.

سپس با سرعت بیشتر شروع به دویدن کرد و شدت تشویق‌ها افزایش یافت. وقتی او از خط پایان عبور کرد، استادیوم پر از هیجان و فریاد بود. خبرنگاران و عکاسان به سمت او هجوم بردند و نور فلاش‌ها استادیوم را روشن کرد، انگار که شب دیگر معنا نداشت.

او دیگر توان ایستادن نداشت و بر زمین افتاد، اما آن شب در مکزیکوسیتی و شاید در تمام جهان، از او داستانی حماسی ساخته شد. جهانیان از شجاعت و اراده بی‌نظیر او درس گرفتند. او یک لحظه نخواست که آخرین باشد، نخواست از نگاه تحقیرآمیز دیگران بترسد، بلکه تصمیم گرفت مسیر را تا پایان برساند. استقامت و اراده او، ارزش جدیدی را به همه نشان داد؛ ارزشی که احترام و تحسین برانگیز است.

فردای آن روز، معلوم شد که جان از همان شروع مسابقه زمین خورده و آسیب دیده بود، اما وقتی خبرنگاری از او پرسید چرا با آن وضعیت، از ادامه منصرف نشدید، پاسخ داد: «برای شما قابل درک نیست!» و افزود: «مردم کشورم مرا ۵۰۰۰ مایل آن‌طرف‌تر نفرستاده‌اند که فقط مسابقه را شروع کنم، بلکه آمده‌ام آن را به پایان برسانم.»

داستان “جان استفن آکواری” از آن پس در میان ورزشکاران نماد اراده و استقامت شد. حالا، یادتان هست که برنده مدال طلای همان مسابقه چه کسی بود؟ اراده قوی، حتی بر زمان غلبه می‌کند.

عباس کریمی از معلولیت تا قهرمانی جهانی

عباس کریمی، شناگر افغان بدون دست است که در مسابقات پارالمپیک شرکت کرده و به خاطر مهارت‌های ورزشی‌اش شناخته شده است. او در افغانستان به دنیا آمده و به دلیل معلولیت جسمی، با چالش‌های زیادی روبرو بود. در سال ۲۰۱۳، کریمی به آمریکا پناهنده شد تا فرصت‌های بهتر و امکانات بیشتری برای ادامه فعالیت‌های ورزشی و کسب موفقیت در سطح جهانی داشته باشد. او در مسابقات مختلف پارالمپیک و رقابت‌های جهانی شرکت کرده و موفق به کسب مدال‌ها و افتخارات متعددی شده است.

عباس کریمی نمونه‌ای الهام‌بخش برای بسیاری از افراد دارای معلولیت است و تلاش می‌کند تا آگاهی عمومی درباره ورزشکاران معلول را افزایش دهد. دوستان عزیز، برای حمایت از ما، کانال یوتیوب ما را سابسکرایب کنید و این ویدیو را با دوستان‌تان به اشتراک بگذارید.

⏬مقالات پیشنهادی⏬

 رشته های ورزشی فراموش شده جهانورزش و پیشگیری از سرطانبرطرف کردن قوز کمر با ای تمرینات

یک دیدگاه

  1. واقعاً دیدن این داستان‌ها می‌تونه به همه ما انگیزه بده تا هر چالشی رو با قدرت پشت سر بگذاریم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا