انسان و تربيت بدنی از دیدگاه مکتب پراگماتیسم
پراگماتیسم فلسفه مکتبی نوظهور است که در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم در آمریکا مطرح شد.پراگماتیسم بر محور مفید بودن و فایده عملی داشتن اندیشه آدمی استوار است. در میان فلاسفه گذشته «هراکلیتوس» افکاری مشابه افکار پراگماتیست ها را داشته است. با سایت دانستنی های ورزشی همراه باشید.
با این وجود ریشههای پراگماتیسم را بیشتر باید در تاریخ معاصر جستجو کرد. پیش از همه جان دیویی در ساماندهی این مکتب سهیم بودهاست. او در تفکرات خویش، از هگل، داروین، پیرس و جیمز تأثیر قابل توجهی پذیرفته است.نام ها و عناوین مختلفی برای این فلسفه به کار میرود: طبیعتگرایی تجربی، عملگرایی، ابزارگرایی و تجربهگرایی است که هر کدام به جنبه خاصی از آن مکتب اشاره دارند.
جهان و هستی از دیدگاه مکتب پراگماتیسم
«واقعیت» محصول ارتباط انسان و جهان است.واقعیت عبارت است از وقایع، وقایع رخدادهایی هستند نامعین، پویا و مستمر. از نظر دیویی نه فقط امور همچون تولد و مرگ رخداد یا واقعه هستند بلکه ساختمان های پایدار اشیا هم واقعه هستند.
ماهیت معرفت از دیدگاه پراگماتیسم
برابر نظر دیویی، معرفت از طریق تعامل انسان با موقعیت نامعین به صورت زیر به وجود میآید: انسان وقتی در موقعیت های تازه و نامعین قرار میگیرد، به دلیل سازگار نبودن دچار بیتعادلی میشود. این مرحله نقطه شروع یک رشته فعالیت برای سازگار شدن با موقعیت جدید است. سپس تجسم هایی را که از تجربیات قبلی در مواجهه با موقعیت های پیشین بدست آورده در مواجهه با مشکل جدید به صورت ایده، تفکر و طرح عمل تبدیل میکند.
آنگاه انسان آن ها را (طرح عمل، ایده و تفکر) به صورت یک فرضیه به کار میبرد. اگر این فرضیه منجر به حل و سازگاری نشود، فرضیهای دیگر مطرح میکند تا مسئله حل شود. بدین ترتیب به کارگیری فرضیه و نتیجه آن به عنوان بخشی از دانش در نظر گرفته میشود که در نهایت چنین روشی موجب پیدایش پیکره دانش میشود.
ملاک ارزش ها از دیدگاه پراگماتیسم
قضایای ارزشی همانند قضایای معرفتی و علمی، فرضیههایی هستند که آن ها را تنها برحسب موقعیتی که مسئله وجود دارد میتوان ارزیابی کرد.ارزش قائل شدن برای هر امری مشروط است به اینکه آن موضوع در حل مسئله مشارکت داشته باشد. به واسطه همین مشارکت آن موضوع مورد توجه قرار میگیرد. بنابراین هیچ ارزشی مطلق و ثابتی نمیتوان در نظر گرفت.
مبانی تربیتی پراگماتیسم
در این بخش، تعریف، هدف برنامه تربیتی و روش تدریس از نظر پراگماتیست ها بیان میشود:
تعریف تربیت: با اتکا به جهانشناسی از مکتب، چون واقعیت جهان نامعین و همواره متغیر است پس انسان و جامعه بشری همواره سازگاری خود را با موقعیت های پیشین از دست داده و در موقعیت های بعدی دچار تعارض و مشکل میشود. بنابراین مسؤولیت تعلیم و تربیت این است که امکان سازگار شدن با موقعیت های جدید را فراهم آورد.
هدف تعلیم و تربیت: با توجه به مبنای جهانشناسی هدف تعلیم و تربیت باید تغییرپذیر باشد. برای اینکه هدف تغییرپذیر باشد باید برخاسته از موقعیت و شرایط باشد. دیویی هدف تعلیم و تربیت را «رشد» مینامد و منظور از آن همان تجدید سازمان تجربه است. «رشد» از طریق مشارکت افراد در حیات و مسائل اجتماعی فراهم میشود. این نوع روابط اجتماعی، «دموکراسی» نامیده میشود.
برنامه درسی :برنامه درسی باید با اتکا به رغبت ها، فعالیت ها و مسائل افراد آغاز شود. یعنی برای تعیین مواد آموزشی باید علائق، رغبت ها و ارضای آن ها در فرد، مورد ملاحظه قرار گیرد، اما در ضمن آن ها افراد را باید برای استفاده از ریاضیات، فیزیک، شیمی، علومزیستی، روانشناسی، جامعهشناسی و غیره (به ترتیب) تشویق و آماده کرد.
روش تدریس:روش تحقیق در علوم تجربی، (روش آزمایشی)، روش حل مسئله یا روش پروژه در این مکتب به عنوان روش تدریس معرفی شدهاست. از نظر دیویی آن روشی در تعلیم و تربیت مطلوب است که فعالیت فرد را در فرایند تفکر یاری رساند (باقری ۱۳۶۸).
تربیت بدنی و پراگماتیسم
پراگماتیسم در مورد انسان اساس نگرش خود را بر پایه قبول نظریه روانشناسان جدید مبتنی بر «وحدت ارگانیسم» انسانی میگذارد که در آن روح و جسم به عنوان دو مقوله جدا از هم در نظر گرفته نمیشوند، بلکه معتقدند که تمرکز و توجه مربیان باید بر تمامی ابعاد باشد نه فقط بر بدن. یعنی پراگماتیست ها برخلاف افرادی که آمادگی جسمانی را به طور اختصاصی مورد توجه قرار میدهند، بیشتر به مفهوم «مجموع آمادگیها» یا «آمادگی کلی» علاقهمند هستند. بنابراین برخی از علمای پراگماتیستی چون ویلیامز و هوگوس اهداف تعلیم و تربیت و تربیتبدنی را به شرح زیر معرفی میکنند:
اهداف تعلیم و تربیت باید بر حسب زندگی تبیین شود. هدف دانشگاه ها نیز تربیت فرد برای زندگی متعالی است صرفاً برای علائق حرفهای محدود نیست. چون زندگی مطلوب از فعالیت های حرفهای جامعتر است.
ایام مدرسه بهترین دوران آمادگی برای علاقهمندی به تفریحات سالم و زندگی اجتماعی است، چنین تجاربی در زندگی اجتماعی و نحوه گذران اوقات فراغت پس از مدرسه تأثیر بسزایی دارد. سازمان ها و تشکیلات دانشآموزی، گروه های ورزشی، ایجاد شرایطی برای بروز خلاقیت های متهورانه و تلاش های ارزنده، فرصت های مناسبی را برای تحقق ایدهآل های مطلوب و هدایت شایسته آنان فراهم میآورند.
تربیتبدنی در صورتی به عنوان واحد، در برنامه تحصیلی مدارس میتواند گنجانده شود که سودمندی خود را نشان دهد. همچنین در راستای تحقق ارزش های تعلیم و تربیت باشد.
پراگماتیست ها علیرغم اهمیت زیادی که برای تجارب نوجوانان قائل هستند بیشتر از «تجارب گروهی» در ورزش های رقابتی حمایت میکنند زیرا معتقدند که این تجارب حیاتبخش هستند و میگویند جنبه تجارتی بودن در ورزش های رقابتی باید کاملاً از بین برود، زیرا تحت اینگونه شرایط ارزش های تربیتی از بین میروند. همچنین آنان اهمیت خاصی برای پرورش روحیه تعاون و همکاری که میتواند در وضعیت های مشابه صورت پذیرد، قائل هستند. در حقیقت عوامل تشکیلدهنده رقابت نسبت به این امر، یک موضوع ثانویه هستند.
دیویی در کتاب «دموکراسی و تعلیم و تربیت» توجه قابل ملاحظهای به پدیده بازی و استفاده از آن در برنامه آموزش مدارس نموده است. او میگوید: رفتن به مدرسه زمانی که امکان فعالیت های جسمانی به کودکان داده شود و تحریکات طبیعی آنان در بازی ها فراهم شود، لذتبخش است. اداره چنین مدارسی با کمترین فشار صورت میگیرد و همچنین یادگیری را آسان میکند. بازی و فعالیت های بدنی حالت مصنوعی مدرسه را کاهش میدهد، چون آن ها با غرایز دانشآموزان سازگارند و موجب انگیزش دانشآموزان میشوند (دانشمندی و همتینژاد، «تجربهگرایی …»).
ارزیابی و نقد پراگماتیسم
در اندیشههای فلسفی و تربیتی پراگماتیست ها نقاط ضعف و قوتی هست که به موارد مهم آن اشاره میشود:
۱. تصویری که دیویی از جهان میسازد مانند گویی است که در فضا معلق است، نه بر خود اتکا دارد (پیوسته در حرکت و تغییر) و نه بر چیزی دیگر. جهانی که او ترسیم میکند نه سمت و جهت معینی دارد و نه تغییر و حرکت معین. بنابراین اگر نهایت جهان روشن نباشد، هویتی نیز نمیتواند داشته باشد!
سیمایی که دیویی از انسان ارائه میدهد، انسانی است که ابزار آن فکر، همّ و غمّ آن نیز ماندن در این دنیاست و رمز این ماندن سازش یافتن با شرایط و سازش دادن شرایط با خویشتن است.
۲. در زمینه معرفتشناسی منحصراً روش و معرفت علمی و تجربی مورد پذیرش پراگماتیست هاست. آیا نمیتوان و نباید میان انواع معرفت و شیوههای آنها تمایز قائل شد؟ در حالی که برخی از فلاسفه معاصر بر ضرورت تمیز انواع روش معرفت و معرفت تأکید بسیار دارند.
۳. در باب ارزششناسی میگویند: برای ارزیابی ارزش ها باید دید به کار بستن آن ها چه نتایج عملی یا فواید عملی ایجاد میکند. تأکید بر «نتیجه و محصول» ارزشهای مطلق را نادیده میگیرد و تفکر اخلاق نسبی را رایج میکند. به عبارت دیگر اینگونه اندیشیدن در باب ارزشها، «نتایج» را جایگزین معیارها میکند، در حالی که نتایج و فواید تابع موقعیت هاست. اما «معیار» تابع موقعیت ها نیست. به عنوان مثال «راست گفتن» ممکن است در شرایط و موقعیتهای مختلف نتایج متفاوتی به وجود آورد (جعفری ۱۳۶۱). آنجا که راست گفتن متضمن سود و فایده است راست میگوییم و گرنه باید از حیله، دروغ و تزویر برای رسیدن به فایده عملی استفاده کرد (هیوود ۱۳۷۷).
۴. تحول در عامل ارتباط در نظام تربیتی از شکل یک ارتباط صرفاً صوری و ظاهری میان معلم و شاگرد به ارتباط عمیق و صحیح از طریق تأکید بر مسئله رغبت و تجربه فعال خود شاگرد از مهمترین نقاط قوت این نظریه است.